آیا دیدهاید در مدرسه کتابی را برای مسابقه معرفی کنند و بگویند این کتاب را بخرید، بخوانید، از آن سؤال طراحی میکنیم و اگر جواب درست دادید جایزه میدهیم؟ هر بار کودکی رمانی دست گرفته، پدر و مادر گفتهاند درس واجبتر است، در حالیکه رمان گاهی از کتاب درسی واجبتر است و والدین این را درک نکردهاند.
به گزارش مهر ملت نیوز به نقل از ایلنا، هفته کتاب در حال برگزاری است اما به عقیده بسیاری از نویسندگان هیچ تاثیری بر افزایش مطالعه و کتابخوانی مردم ندارد. اصلا چه تاثیری قرار است داشته باشد؟ رویدادی که با چند نشست و دیدار برنامهریزی میشود چه تاثیری قرار است بر مردم بگذارد؟ آیا مدیران در هفته کتاب مردم و تاثیرگذاری بر آنها را مد نظر قرار میدهند؟ اگر اینگونه است چرا هرسال تیراژ کتابها کمتر میشود؟ مدیرعامل خانه کتاب در نشست هفته کتاب حتی به سرانه مطالعه کشور اشارهای نکرد.
اول دغدغههای اقتصادی باید رفع شوند
محمد کفیلی، کارشناس ادبی، درباره وضعیت کتاب و سیاستهای فرهنگی گفت: اگر قرار باشد فقط در مناسبتها به کتاب پرداخته شود، هیچ اتفاق قابل توجهی در بافت فرهنگی ایران رخ نخواهد داد. مردم امروز با حجم زیادی از دغدغههای اقتصادی و کاری روبهرو هستند و دو نقطه زمانی مثل نمایشگاه کتاب در نیمه اول سال و هفته کتاب در نیمه دوم، که چند ماه فاصله دارند، نمیتوانند تاثیری جدی بگذارند.
او افزود: مسئولان فرهنگی معمولاً دستور صادر میکنند یا آییننامه وضع میکنند، اما ضمانت اجرایی مشخصی وجود ندارد. به همین دلیل وزن اصلی بر دوش ناشرهاست؛ آن هم نه تمام ناشرها، بلکه ناشرهایی که با مخاطب ارتباط پیوسته دارند.
کفیلی گفت: در حوزه ادبیات داستانی برخی ناشران موفق حتی با وجود رویکردهای متفاوت، یک وجه مشترک در موفقیت دارند و آن تعامل مداوم با مخاطب است. فروش بالای برخی کتابها بیشتر نتیجه ایونتها و برنامههایی است که ناشر برگزار میکند، نه فقط کیفیت کتاب.
او افزود: برخی ناشران هر هفته رویداد برگزار میکنند. مثلا کتابگردون که طی آن؛ مردم کتابهای دست دومشان را عرضه میکنند و میفروشند. وقتی مخاطب بتواند کتاب کمیاب را با قیمت مناسب تهیه کند، طبیعی است که دوباره به همان کتابفروشی برگردد. این مدل تعامل با مخاطب از طریق هفته کتاب یا نمایشگاه کتاب ایجاد نمیشود و حاصل ارتباط مستقیم ناشر با خواننده است.
کفیلی ادامه داد: یکی از مزیتهای ناشران تاثیرگذار این است که کتابفروشی مستقل دارند. در مقابل، برنامههای ارشاد – از نمایشگاه گرفته تا هفته کتاب – تهران محور است و همه چیز در یک نقطه و زمان متمرکز شده. اگر قرار است وضعیت کتاب بهتر شود، باید به کتابفروشیها در همه شهرها توجه جدی کرد؛ از تسهیلات گرفته تا هزینههای جاری. هر چقدر تعداد کتابفروشیها بیشتر باشد، ارتباط مردم با کتاب گستردهتر میشود.
او گفت: یکی از نقدهای جدی به نمایشگاه کتاب این است که بسیاری از مردم خرید سالانهشان را به اردیبهشت موکول میکنند؛ در نتیجه کتابفروشیها در طول سال مشتری ندارند و صنعت پخش و نشر دچار رکود میشود.
کفیلی افزود: مدیران معمولاً تنها بیلان کاری پر میکنند، اما خروجی مشخصی برای بهبود وضعیت کتاب مشاهده نمیشود.
وی درباره فعالیتهای خود گفت: امسال در سه جشنواره دانشجویی – جشنواره فیلم سایه، جشنواره مونولوگ و جشنواره فیلم کوتاه نهال – حضور داشتم و در دو تای آنها تاثیرگذاری را دیدم. برای نمونه در جشنواره سایه برای نخستین بار جایزه بهترین فیلم اقتباسی تعریف شد و قرار است این روند ادامه پیدا کند. وقتی فیلمساز بداند جایزه اقتباس وجود دارد، به طور طبیعی سراغ کتاب میرود و اثرش را بر اساس کتاب میسازد.
او افزود: در دو جشنواره دیگر نیز ناشرانی به عنوان اسپانسر حضور داشتند؛ کتاب هدیه دادند، با دانشجوها ارتباط مستقیم برقرار کردند و امکان خرید با تخفیف ارائه دادند. این مدل یک جریان غیر دولتی و موثر است؛ یعنی ناشر به سمت مخاطب میرود و چرخه کتابخوانی را فعال نگه میدارد، کاری که هفته کتاب قادر به انجامش نیست.
کفیلی در ادامه گفت: تمرکز فرهنگی ایران از گذشته تاکنون تهران محور بوده است. نمایشگاههای استانی از نظر کیفیت و تاثیرگذاری قابل قیاس نیستند، زیرا ۹۹ درصد توان نشر در تهران متمرکز شده و ناشرهای بزرگ در شهرستانها حضور محدودی دارند.
او در پایان با اشاره به وضعیت کتابفروشیها گفت: در بسیاری از مناطق حتی کتابفروشی وجود ندارد. من در جنوب شرق تهران در مشیریه زندگی میکنم و اگر ۲۰ تا ۳۰ دقیقه با ماشین حرکت کنم به کتابفروشی نمیرسم. وقتی کتابفروشی نباشد، نمیتوان انتظار داشت مردم کتابخوان شوند.
فقط یک یادآوری!
احمد میرعابدینی، مدرس روزنامهنگاری در دانشگاه علامه طباطبایی، درباره دلایل تیراژ پایین کتابها گفت: دلیل کمبود مطالعه را به عنوان یک عامل اصلی مطرح میکنند، اما مسئله پیچیدهتر از این است و عوامل دیگری نیز در آن نقش دارد. او پرسید که چگونه میتوان انتظار داشت هفته کتاب با چند نشست محدود که عمدتاً با حضور کارشناسان و خبرنگاران برگزار میشود، تاثیری جدی بر وضعیت کتاب بگذارد؛ در حالی که این برنامهها مردمی نیستند و دامنه تاثیرشان محدود است.
او افزود: چنین مناسبتهایی در نهایت تنها نقش یادآوری دارند؛ یادآوری اینکه کتاب هم وجود دارد و میتوان به آن رجوع کرد. اما اینکه چرا کتاب کمرونق شده، وابسته به مجموعهای از عوامل است؛ از کمتوجهی عمومی به مطالعه و جایگزینی شبکههای اجتماعی گرفته تا قیمت بالای کتاب و هزینه تولید نیز بر روند کتابخوانی تاثیر میگذارند و هرکدام سهم خود را در محدود کردن این نیاز فرهنگی دارند.
گاه رمان از کتاب درسی واجبتر است
مصطفی باباخانی، نویسنده، درباره تأثیر هفته کتاب، جایزه جلال و جایزه کتاب سال گفت: این رویدادها تأثیر چندانی ندارند، چون کتابخوانی و خرید کتاب در کشور نهادینه نشده است؛ نه در خانواده و نه در مدرسه. او افزود وقتی کتاب به عنوان یک ضرورت به کودکان معرفی نمیشود، چطور میتوان انتظار داشت بزرگسالان کتاب بخرند و از آن استفاده کنند؟
او والدین را نخستین الگو برای ایجاد عادت مطالعه دانست و تأکید کرد: باید پدر و مادر خودشان کتابخوان باشند. او گفت وقتی کودک میبیند والدین کتاب میخوانند، طبیعی است که تأثیر میگیرد. باید کودکان را به فروشگاههای کتاب برد، برایشان کتاب خواند و کاری کرد که لذت مطالعه را احساس و تجربه کنند. در این صورت دیگر نمیتوان کتاب را از او گرفت و کتاب به بخشی جداییناپذیر از زندگیاش تبدیل میشود.
باباخانی مقصر اصلی وضعیت موجود را نظام فرهنگی و در رأس آن آموزش و پرورش دانست. او گفت: اولین مقصر آموزش و پرورش است. آیا دیدهاید در مدرسه کتابی را برای مسابقه معرفی کنند و بگویند این کتاب را بخرید، بخوانید، از آن سؤال طراحی میکنیم و اگر جواب درست دادید جایزه میدهیم؟ هر بار کودکی رمانی دست گرفته، پدر و مادر گفتهاند درس واجبتر است، در حالیکه رمان گاهی از کتاب درسی واجبتر است و والدین این را درک نکردهاند.
او با اشاره به رکود جدی تیراژ کتاب گفت: اگر ۱۶ میلیون دانشآموز در کشور داریم و کتابی مناسب گروه سنی مشخصی چاپ شود، باید حداقل یک میلیون نسخه آن منتشر شود، اما امروز در کشور ۱۰۰ نسخه از یک کتاب چاپ میشود.
او با یادآوری تجربه شخصی خود افزود: اولین کتاب من با نام دستهای مادرم در چاپ اول ۱۵ هزار نسخه منتشر شد و ناشر میگفت تازه دفتر گرفته و یک اتاق ششمتری دارد. اگر کتاب را به ناشران دیگر میدادم ۳۰ هزار نسخه چاپ میکردند. همان کتاب ظرف دو سال دو بار تجدید چاپ شد و هر بار ۱۰۰ نسخه اضافه میزدند تا به عنوان هدیه بدهند. اکنون اما تیراژ هر کتابی به ۱۰۰ نسخه رسیده است.
او تأکید کرد: اگر آموزش و پرورش موظف بود هر کتاب کودک و نوجوانی را که مجوز رسمی میگیرد در تعدادی مشخص خریداری و میان استانها و کتابخانههای مدارس توزیع کند، تیراژ کتاب بالا میرفت. او گفت مردم مشکلات مالی فراوانی دارند؛ چطور انتظار میرود مردم برای بچهها کتاب بخرند، وقتی برای نیازهای ابتدایی زندگی ماندهاند چطور میتوان از آنها انتظار خرید کتاب داشت؟
باباخانی افزود: هیچ شرکتی را دیدهاید که به کارمندانش کتاب هدیه بدهد؟ هفته کتاب هیچ تأثیری ندارد چون جنبه نمایشی دارد. مسئولان هم اغلب برای پر کردن برنامه کاری خود هفته کتاب برگزار میکنند تا بودجه بگیرند.
او گفت: نسبت به بسیاری از کالاها کتاب گران نیست؛ وقتی گوشت کیلویی یک میلیون تومان است، معادل پنج جلد کتاب میشود.
او افزود: کتاب من به چاپ سیام رسیده و هنوز آن را میخرند. بچهها پول توجیبیشان را خرج بازی رایانهای، سرگرمی یا سفر میکنند، اما اگر کتاب در برنامههایشان جا داشت پولشان را جمع میکردند و کتاب میخریدند.
باباخانی به تجربهاش با خبرنگاران اشاره کرد و گفت: بسیاری از خبرنگاران برای مصاحبه درباره ویولونزن روی پل تماس میگیرند، اما متوجه میشوم کتاب را نخواندهاند. یک بار خبرنگاری با دوربین و فیلمبردار آمد. از او پرسیدم کتاب را خواندهای؟ گفت نه. و من هم گفتم مصاحبه نمیکنم.
انتهای پیام/